داستان ریاضی در دانشکده مدیریت
امروز میخوام داستان تدریس خودم در دانشگاه و نتایجی که ازش گرفتم رو براتون تعریف کنم. من از بچگی علاقه زیادی به دروس ریاضی داشتم و توی دانشگاه هم نمرات ریاضیم همیشه بالا بود. البته این علاقه یه رابطه مستقیم با معلم یا استاد درس ریاضی هم داشت. هرچی استاد، قشنگ تر درس میداد، خودبخود نمره من هم بالاتر میرفت. یادم میاد توی دبیرستان، معلم هندسه جوری درس میداد که همگی فکر میکردیم ارشمیدسیم یا توی دوره کارشناسی هم استاد ریاضی2، کمی از زیبایی های ریاضی برامون گفت و مفاهیمی مثل دیورژانس رو برامون باز کرد. تعریف از خود نباشه نمره ریاضی2 من ، 20 شد و رکورد زد. ریاضی عالی مهندسی کارشناسی ارشد رو هم شدم 19.25.
کلام رو کوتاه کنم. سال چهارم دکترام بود که از طرف دانشکده مدیریت دانشگاه تهران دعوتم کردن برم ریاضی درس بدم. یه لحظه تمام خاطرات قشنگ کلاسای ریاضی برام زنده شد و بی چون و چرا قبول کردم. اما جایگاه عوض شده بود، دیگه دانشجو نبودم، استاد بودم.
این شد که ریاضی پایه، و همینطور ریاضی و کاربرد آن در مدیریت رو دوسال پیاپی تو دانشکده مدیریت درس دادم.
یادم میاد وقتی میخواستم ببینم که باید چه سرفصل هایی رو اونجا درس بدم، به طرح مدون و دقیقی برنخوردم. از مسئولان آموزش خواستم که سرفصلا رو در اختیارم بذارن. یه ورقه دستم دادن که یکسری موضوعات رو خیلی کلی گفته بود. اون هم برای استادای ریاضی قبلی بود. انتظارم این بود که با یک استراتژی قدرتمند روبرو بشم . مثلاً درس های ترم های بالاتر که نیاز به ریاضی داره رو بررسی کرده باشن . درسهایی مثل اصول حسابداری 1 و 2، حسابداری صنعتی، اقتصاد خرد و کلان ، تحقیق در عملیات 1و2، طراحی سیستم ها.
پیش خودم گفتم حتماً یه کتابی، گزارشی، چیزی وجود داره که این درس ها رو بررسی کرده باشه و بگه برای هرکدوم از اینا چه مباحثی از ریاضی و همینطور آمار و احتمالات باید گفته بشه. اما چیزی پیدا نشد.
برای این که به سرفصل های درستی برسم پیش خودم گفتم: بهتره برم سراغ کنکور رشته مدیریت و ببینم چه سؤالهایی از ریاضیات در اونجا میاد.
اینجا بود که سراغ جزوه های معروف کنکور کارشناسی ارشد رفتم. دیدم سؤالات، خیلی خوب دسته بندی شده و کلی مباحث ریاضی توی کنکور اومده. از آنالیز ترکیبی و توابع چند متغیره بگیر تا ماتریس و مشتق و انتگرال های چندگانه و حتی توابع هیپربولیک.
خب مباحث، خیلی گسترده بود. ولی به هرحال به یه دسته بندی تقریباً قابل قبول رسیدم. حالا میخواستم برای هر موضوع طرح درس بنویسم و اینجا بود که با یه چالش اساسی روبرو شدم. چالش مثال مرتبط. من دنبال مثال هایی از دنیای مدیریت بودم که با مباحث ریاضی حل میشدند. به همین خاطر خیلی از کتاب ها رو جستجو کردم. این بود که رفتم سراغ مثالهای ریاضی در دنیای مدیریت. کتابا که در ارائه مثال واقعاً ضعیف بودن. اسم کتاب بود: ریاضی و کاربرد آن در مدیریت ولی دریغ از یه مثال ملموس. جستجوها در کتب و مقالات ادامه پیدا کرد اما نتیجه مطلوب حاصل نشد. همه کتابها تئوری های ریاضی رو توضیح داده بودن و بعدش از همون تئوری مسأله حل کرده بودن. هیچ ردپایی از مدیریت در مثال ها وجود نداشت. مثلاً خودِ من که هم توی فضای مدیریت بودم و هم استاد ریاضی، آخرش نفهمیدم توابع هیپربولیک به مدیریت چه ارتباطی داره ولی جزو سرفصل ها بود و توی کنکور کارشناسی ارشد هم چندبار ازش سؤال اومده بود
از کتابا و مکتوبات که بن بست رسیدم با خودم گفتم من تجربه مدیریتی 5 ساله دارم. میشینم و اونجاهایی که مدیر واقعاً نیاز به ریاضیات داره رو شناسایی میکنم و از همونا مثال های عینی میسازم. شروع کردم به تحلیل فعالیتهای مدیرا و ارتباط این فعالیتها با ریاضی
– مدیر باید بتونه مسائل کیفی رو به مسائل کمّی تبدیل کنه
– مدیر باید بتونه برای اولویت بندی کارها توابع چندمتغیره طرح کنه
– مدیر باید بتونه چند عدد گسسته و جدا ازهم رو آنالیز کنه و نتیجه درست بگیره
– مدیر باید بین اعداد گسسته ارتباط برقرار کنه و بفهمه کدومشون واقعی اند و کدومشون ساختگی
– مدیر باید بتونه از روند اعداد به ظاهر جدا از هم، آینده رو پیش بینی کنه
اینجا بود که یک چیز خیلی مهم رو فهمیدم که در ادامه خدمتتون میگم. نتیجه داستانی که براتون تعریف کردم و حاصل تدریس ریاضی و تجربه مدیریتی من شد موارد زیر.
فهمیدم مدیر دوتا کار مهم با ریاضیات داره:
اول- بتونه به زبان ریاضی طرح مسئله کنه نه حل مسأله. حل مسأله کاری نداره. این، طرح مسأله است که حرف اصلی رو میزنه. کسی که بتونه مسائل رو به وقتی یه مسأله به زبان ریاضی طرح شد، دیگه برای حلش میشه از هزاران استاد ریاضی کمک گرفت چون زبان ریاضی، یک زبان جهانیه. بین همه آدما مشترکه. کلمه “سلام” توی هر زبونی یک جوری نوشته میشه. اما عدد “1” همه جا ، یکه. هنر اصلی اینست که یک مسأله مدیریتی به شکل ریاضی دربیاد. تنها جایی که کمی طراحی مسأله آموزش داده میشه، در درس تحقیق در عملیات هست. موقع تدریس ریاضی ، همش میگفتم: ” این مسئله رو حل کن” . و شاید فقط یکی دوبار گفته باشم: “این مسئله رو طرح کن”.
دوم- یک مدیر با ریاضیات گسسته خیلی بیشتر از ریاضیات پیوسته سروکار داره اما دروسی که میخونه از ریاضیات پیوسته است.
خلاصش ریاضی نقشی روشن و بسیار عمیق در قدرت مدیریتی افراد داره و حتماً دانشجیان رشته های مدیریت باید در اون خبره باشند اما نه ریاضیاتی که در مهندسی استفاده میشه . ریاضیات مدیریت از جنس دیگه ایه. اینو از مثالهای واقعی این عرصه میشه فهمید. از نظر من، ریاضیات مدیریت نیاز به یک تحول بنیادین داره.
طی تدریس ریاضی به حدود 300 دانشجوی رشته مدیریت اینو فهمیدم که دانشجو (لااقل دانشجوهای عزیزی که من خدمتشون بودم) احساس میکنه مباحث ریاضی دانشگاهی به دردش نمیخوره (تا حد زیادی هم درست فکر میکنه) و به همین خاطر به اون بی رغبته. استاد، باید با مثال، کاربرد ریاضی رو دانشجو نشون بده. وقتی راجع به یه موضوع ریاضی مثال های جالب مدیریتی داشتم، برق چشمای دانشجوها و اشتیاقشون برای فراگیری بیشتر رو براحتی میدیدم.
و کلام آخر، به نظر من تحول بنیادین در مباحث ریاضی باعث پیشرفت چشمگیر جامعه مدیران آینده خواهد شد و این تحول در دانشکده های مدیریت، ضروریه. این تحول هم نیاز به یک پژوهش قدرتمند (در حد رساله دکترای بین رشته ای مدیریت و ریاضی) داره. نشر این مقاله با منبع یا بدون منبع، مجازه. امیدوارم این نوشته جرقه ای برای شروع این تحول باشه.
مطالب زیر را حتما مطالعه کنید
تغییر ناگهانی رفتار طبیعی نیست. آن را ریشه یابی کنید.
استقلال رفتاری مدیران و انگیزش کارکنان
حلقه گمشده ای به نام دانشمندان مُبَدِّل
چالش نوشتار با جمله ” مکتوبش کن “
- (+98) Iran
دیدگاهتان را بنویسید