عارضه “پادشاه رینالد” در مدیران
عارضه “پادشاه رینالد” در مدیران
شاید داستان پادشاه رینالد و برادرکوچکترش ادوارد را شنیده باشید. این داستان در کتاب The Three Edwards اثر Thomas B. Costain نقل شده است:
بعد از یک جدل خشونت آمیز، برادر کوچک پادشاه، یک کودتای موفقیت آمیز را علیه پادشاه اجرا می کند. ادوارد، به جای کشتن برادر خود (که کلّی عوارض جانبی داشت) او را اسیر می کند، اما بگونه ای خلاقانه و کاملاً متفاوت. او برادر خود را به زندان نینداخت و یا درب و پنجره های اتاق را قفل نکرد. هیچ نگهبانی را هم نگماشت.
تنها کاری که ادوارد انجام داد این بود:زمانی که پادشاه برای استراحت به اتاقش رفت، بسرعت، ورودی اتاق را کمی تنگتر از حد معمول نمود. عبور و مرور به اتاق رینالد برای افراد عادی هیچ مشکلی نداشت اما رینالد بخاطر چاقی و عرض زیادش نمی توانست از درب عبور کند.
رینالد برای آزادی، باید وزن خود را کم می کرد.
اما ادوارد نقطه ضعف برادر خود را می دانست و هر روز برای او انواع غذاهای لذیذ را می فرستاد. رینالد در برابر غذا نمی توانست جلوی خود را بگیرد در نتیجه روزبروز چاقتر می شد. بعد از 10 سال ماندن در اتاق، در اثر پرخوری درگذشت.
هر وقت بزرگان کشور، ادوارد را به ظلم و حبس برادر محکوم می کردند او یک جواب آماده داشت: “برادرم زندانی نیست او هر وقت که بخواهد می تواند از اتاقش بیرون آمده و بر تخت پادشاهی بنشیند.”
اما این داستان چه ارتباطی با مدیران دارد؟
“پادشاه رینالد” عارضه ای است که می تواند عیناً برای مدیران اتفاق بیفتد.
در ابتدای تنفیذ پست مدیریت، اولین جایی که به مدیر تحویل داده می شود اتاقش است.
اتاقی بزرگ با مبلمانی زیبا، لوازم التحریر بسیار شیک، سرویس بهداشتی مجزا، درب ایزوله صدا که نگذارد صدایی بیرون برود (و صد البته که صدایی هم درون نیاید) ،رئیس دفتر آراسته، غذا و سایر پذیرایی ها هم در همان اتاق.
در ابتدای امر، مدیر ممکن است چندبار از این اتاق پر زرق و برق، دل کَنده و بیرون بیاید تا وضعیت سازمان خود را با مشاهده مستقیم ارزیابی کند. اما آن اتاقِ وسوسه گر، او را رها نمی کند. هربار که به آنجا بر میگردد، وابسته تر میشود.
امکانات اتاق کم کم در نحوة فکر مدیر تأثیر می گذارد. او فکر می کند،اتاقش یک مرکز کنترل مجهز است اما نمی داند در یک سلول انفرادی وارد شده و کسان دیگری (خواسته یا ناخواسته) مدیریت را برعهده گرفته اند. او یک داد و ستد سراسر ضرر را انجام می دهد. ارکان مدیریت یعنی مشاهده و ارتباط مستقیم را داده و جای آن، یک فضای پرامکانات گرفته. مدیر فکر میکند می تواند مدیریت کند اما نمی داند که بادست خود تیشه به ریشه مدیریت زده است.
کم کم اتفاقاتی می افتد.
نارضایتی کارکنان بالا می گیرد. انگیزه ها بسیار کم می شود و سخنرانی های مدیر بی اثر و بی اثرتر می گردد.شرکت به چالش افتاده و او نمی تواند مشکل را پیدا کند.
اما بازهم حاضر نیست از اتاقش بیرون بیاید در نتیجه با پولهای هنگفت، سیل عارضه یابان و مشاوران را به شرکت روانه می کند ولی نه تنها مشکلات حل نمی شود بلکه اتلاف مالی نیز به آن اضافه می گردد.
راه حل مشکل چیست؟
باید از آن فضای راحتی دل بِکَنَدو با واقعیت بیرون روبرو شود.ولی سوال اینجاست: اکنون که به آن عادت کرده آیا می تواند؟؟!!
چه مدیر اجرایی باشید چه مدیر استراتژیک، چه در ضلع هرم و چه در رأس هرم قدرت، فرق نمی کند، عارضه “پادشاه رینالد” شما را تهدید می کند.
فضاهایی با امکانات رفاهی زیاد مدیران را در اسارت خود خواهد گرفت و دو رکن اصلی اثربخش بودن یعنی ارتباط و مشاهده را از او سلب می کنند.
و اما راهکار:
- از همان ابتدای کار، مدیر انتخابگر باشید. در مقابل آوار امکاناتی که ممکن است به سمتتان سرازیر شود مقاومت کرده و از بین آن ها، فقط ضروری ها را انتخاب کنید.
- هر امکاناتی که باعث ضعیف شدن ارتباط با کارمندان، مشتریان و حتی رقبا می شود، امکانات نیست، دام است. آنها را درهم بشکنید.
- توجیهات را کنار بگذارید. بطور مثال دوربین های مداربسته هرچقدر هم که فایده داشته باشند، هرگز نمی توانند جای ارتباط مستقیم و مشاهده را بگیرند.
- و حرف آخر آن که مدیر فعال باشید نه مدیر منفعل. معماری اتاق، امکانات، سازماندهی واحد تحت نظر و سایر موارد مدیریتی تان را خودتان انتخاب کنید. با شرایط سابق، نتایج سابق حاصل خواهد شد.
نویسنده: مهدی محمدی قاضی محله
مطالب زیر را حتما مطالعه کنید
خلاصه کتاب اسرار سخنرانی و ارائههای استیو جابز
خلاصه کتاب دقیقاً چه بگویید تا به حرفتان گوش کنند
خلاصه کتاب – سخنرانی و فن بیان به روش TED
خلاصه کتاب – آیین سخنرانی – دیل کارنگی
مدیران طاووسی و مدیران هدهدی
- (+98) Iran
دیدگاهتان را بنویسید